صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۸۰۲: دلربایانه دگر بر سر ناز آمده ای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلربایانه دگر بر سر ناز آمده ای از دل من چه بجا مانده که باز آمده ای از عرق زلف تو چون رشته گوهر شده است همه جا گرچه به تمکین و به ناز آمده ای در بغل شیشه و در دست قدح، در بر چنگ چشم بد دور که بسیار بساز آمده ای بگذر از ناز و برون آی ز پیراهن شرم که عجب تنگ در آغوش نیاز آمده ای می بده، می بستان، دست بزن، پای بکوب به خرابات نه از بهر نماز آمده ای آنقدر باش که من از سر جان برخیزم چون به غمخانه ام ای بنده نواز آمده ای بر دل سوخته ام رحم کن ای ماه تمام که درین بوته مکرر به گداز آمده ای دل محراب ز قندیل فرو ریخته است تا تو ای دشمن ایمان به نماز آمده ای چون نفس سوختگان می رسی ای باد صبا می توان یافت کزان زلف دراز آمده ای چون نگردد دل صائب ز تماشای توآب؟ که به رخساره آیینه گداز آمده ای نیست ممکن که مصور شود آن حسن لطیف صائب از دل چه عبث آینه ساز آمده ای؟ صائب تبریزی