صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۷۹۹: طعمه مور شوی گر چه سلیمان شده ای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
طعمه مور شوی گر چه سلیمان شده ای زال می گردی اگر رستم دستان شده ای ای که چون موج به بازوی شنا می نازی عنقریب است که بازیچه طوفان شده ای عالم خاک به جز صورت دیواری نیست چه درین صورت دیوار تو حیران شده ای؟ دست در دامن دریای کرم زن، ورنه تشنه می میری اگر چشمه حیوان شده ای می کند هستی فانی ترا باقی، مرگ تو چه از دولت جاوید گریزان شده ای؟ چرخ نه جامه فانوس مهیا کرده است بهر شمع تو، تو از بهر چه گریان شده ای؟ مصر عزت به تمنای تو نیلی پوش است چه بدآموز به این گوشه زندان شده ای؟ چرخ و انجم به دو صد چشم ترا می جوید در زوایای زمین بهر چه پنهان شده ای؟ آسیای فلک از بهر تو سرگردان است تو ز اندیشه روزی چه پریشان شده ای؟ شکوه از درد نمودن گل بی دردیهاست شکر کن شکر که شایسته درمان شده ای بود سی پاره اجزای تو هر یک جایی این چنین جمع به سعی که چو قرآن شده ای؟ کمر و تاج به هر بی سروپایی ندهند به چه خدمت تو سزاوار دل و جان شده ای؟ دامن دولت خورشید چو شبنم به کف آر چه مقید به تماشای گلستان شده ای؟ چون به میزان قیامت همه را می سنجند بهر سنجیدن مردم تو چه میزان شده ای؟ بیخودی جامه فتح است درین خارستان تو درین خانه زنبور چه عریان شده ای؟ پیش عفو و کرم و رحمت یزدان صائب کم گناهی است که از جرم پشیمان شده ای؟ صائب تبریزی