صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۷۹۵: تا ز رخسار چو مه پرده برانداخته ای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا ز رخسار چو مه پرده برانداخته ای سوز خورشید به جان قمر انداخته ای در سراپای تو کم بود بلای دل و دین؟ که ز خط طرح بلای دگر انداخته ای دولت حسن تو وقت است شود پا به رکاب کار ما را چه به وقت دگر انداخته ای؟ تو که در خانه ز شوخی ننشینی هرگز رخت ما را چه ز منزل بدر انداخته ای؟ تلخکامان تو از مور فزونند، چرا مور خط را به طلسم شکر انداخته ای؟ گرچه در باغ تو گل بر سر هم می ریزد خار در دیده اهل نظر انداخته ای نیست در باغ نهالی به برومندی تو سایه را آخر و اول ثمر انداخته ای شکوه از تلخی دریای مکافات مکن تو که چون سیل دو صد خانه برانداخته ای دل شب مجلس اغیار برافروخته ای کار صائب به دعای سحر انداخته ای صائب تبریزی