صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۷۳۱: ترک عجب و کبر کن تا قبله عالم شوی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ترک عجب و کبر کن تا قبله عالم شوی سیرت ابلیس را بگذار تا آدم شوی گر چه تلخی، دامن اهل صفایی را بگیر تا مگر شیرین به چشم خلق چون زمزم شوی روی پنهان کن که خار تهمت ابنای دهر می درد از هم ترا گر دامن مریم شوی چند باشی در کشاکش، دامن ساقی بگیر تا درین عالم ازین عالم به آن عالم شوی ره به آدم گرچه یک گام است از راه نسب ره ترا بسیار در پیش است تا آدم شوی آنقدر سر از سر زانوی کلفت برمدار تا میان عاشقان سر حلقه ماتم شوی تا غمی حاصل کنند ارباب دل خون می خورند تو ستمگر می کنی صد حیله تا بی غم شوی چون سلیمان قدر دل اکنون نمی دانی که چیست آن زمان انگشت می خایی که بی خاتم شوی در بساط عالم هستی که بیشی در کمی است می زنی روزی دو شش صائب که نقش کم شوی صائب تبریزی