صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۷۲۸: من به حال مرگ و تو درمان دشمن می کنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من به حال مرگ و تو درمان دشمن می کنی این ستم ها چیست ای بی درد بر من می کنی؟ بد نکردم چون تویی را برگزیدم از جهان خاک عالم را چرا در دیده من می کنی؟ می توان دل را به اندک روی گرمی زنده داشت آتش ما را چرا محتاج دامن می کنی؟ نیستی گردون، ولی بر عادت گردون تو هم می کشی آخر چراغی را که روشن می کنی گرم می پرسی مرا بهر فریب دیگران در لباس دوستداران کار دشمن می کنی نیست با سنگین دلان هرگز سر و کاری ترا خنده بر سرگشتگی های فلاخن می کنی صائب تبریزی