صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۷۱۹: برد شبنم را برون از باغ، چشم روشنی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
برد شبنم را برون از باغ، چشم روشنی با دل روشن تو محو آب و رنگ گلشنی طور از برق تجلی شهر پرواز یافت از گرانجانی تو پا بر جا چو کوه آهنی تلخ می شد زندگی از نوحه دلمردگان مرده دل را اگر می بود رسم شیونی بی دل بینا فزاید پرده ای بر غفلتت با مه کنعان اگر در زیر یک پیراهنی غنچه با دست نگارین پوست را بر تن شکافت تو ز سستی همچنان زندانی پیراهنی گر نمی سازی خراب این خانه را چون عاشقان باز کن چون عاقلان از چشم عبرت روزنی وادی خونخوار سودا را چو مجنون دیده ام جز دهان شیر در وی نیست دیگر مائمنی حسن عالمسوز را مشاطه ای در کار نیست می زند هر برگ گل بر آتش گل دامنی گر نداری گوشه ای صائب در اقلیم رضا از تو باشد گر همه روی زمین، بی مائمنی صائب تبریزی