صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۶۸۱: تکیه چند از ضعف بر دوش عصا دارد کسی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تکیه چند از ضعف بر دوش عصا دارد کسی؟ این بنای سست را تا کی بپا دارد کسی؟ اعتمادی نیست بر جمعیت بی نسبتان چند پاس آتش و آب و هوا دارد کسی؟ چند بتوان عقده در کار نفس زد چون حباب؟ این بنا را چند بر پا از هوا دارد کسی؟ عمر با صد ساله الفت بی وفایی کرد و رفت از که دیگر در جهان چشم وفا دارد کسی؟ من که دارم تا غبار افشاند از بال و پرم؟ وقت بلبل خوش که چون باد صبا دارد کسی مطلب کونین در آغوش ترک مدعاست برنیاید مطلبش تا مدعا دارد کسی استخوانم توتیا شد از گرانی های جان این زره را چند در زیر قبا دارد کسی؟ رنج میل آتشین و پرتو منت یکی است چشم بینایی چرا از توتیا دارد کسی؟ خار صحرای ملامت خواب مخمل می شود آتش شوقی اگر در زیر پا دارد کسی می شود آخر بیابان مرگ، بی درد طلب چون خضر هر گام اگر صد رهنما دارد کسی هر که با حق آشنا شد، از جهان بیگانه شد نیست با حق آشنا تا آشنا دارد کسی بی تکلف، آب خوردن بی رفیقان مشکل است من گرفتم چون خضر آب بقا دارد کسی پرده جمعیت خاطر بود صائب حجاب بد نبیند تا نظر بر پشت پا دارد کسی این جواب آن غزل صائب که می گوید ملک چند پاس وعده هر بی وفا دارد کسی؟ صائب تبریزی