صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۶۵۴: از نمکدان تو محشر گرد بیرون رانده ای
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از نمکدان تو محشر گرد بیرون رانده ای برق پیش خوی تندت پای در گل مانده ای پیش ابرویت مه نو یوسف زندانیی پیش رویت لاله شمع آستین افشانده ای از مه عید و شفق زخم درونم تازه شد کس چه گل چیند دگر از تیغ در خون رانده ای؟ دید تا در سرنوشتم خون ز چشمش جوش زد نامه تا انجام از سیمای عنوان خوانده ای مشک بر ناسورم امروز از شماتت می فشاند در سر مستی سر زلف ترا پیچانده ای خاک خور، می گفت و گرد خرمن دونان مگرد خاک استغنا به چشم حرص و آز افشانده ای زرپرستی را بتر از بت پرستی گفته است حرص را چون سگ ز صحن مسجد دل رانده ای هر که را بینی به درد خویشتن درمانده است از که جوید نسخه درمان خود درمانده ای؟ کیست جز صائب به لوح خاک از اهل سخن گرد پاپوش قلم در لامکان افشانده ای صائب تبریزی