صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۶۴۱: بیگانگی ز حد رفت ساقی می صفا ده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیگانگی ز حد رفت ساقی می صفا ده ما را ز خویش بستان خود را دمی به ما ده از پافتادگانیم در زیر پا نظر کن از دست رفتگانیم دستی به دست ما ده هر چند بوالفضولی است از دور بیش جستن در زیر چشم ما را پیمانه ای جدا ده دیوان ما و خود را مفکن به روز محشر در عذر خشم بیجا یک بوسه بجا ده گر بوسه ای نبخشی، دشنام را چه مانع؟ گر آشنا نگردی پیغام آشنا ده ای پادشاه خوبی در شکر بی نیازی از حسن خود زکاتی گاهی به این گدا ده بی جذبه از تردد کاری نمی گشاید چون برگ که سبک شو خود را به کهربا ده از تیرگی چو صائب محروم از لقایی چندان که می توانی آیینه را جلا ده صائب تبریزی