صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۶۱۷: خط غبار گرد رخ یار آمده
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خط غبار گرد رخ یار آمده خورشید حسن بر سر دیوار آمده از خط شده است پشت لب آن نگار سبز؟ یا فوج طوطیی به شکرزار آمده خالی کند خزینه عزیزان مصر را این یوسفی که بر سر بازار آمده رنگ حیا ز چهره گلها پریده است تا عندلیب مست به گلزار آمده امروز نیست در سر عشاق مغز هوش در کوی او سر که به دیوار آمده؟ زندان شده است خانه به طفلان، مگر ز دشت دیوانه ای به کوچه و بازار آمده؟ سر می رود به باد ز افشای راز عشق منصور زین سبب به سردار آمده خفاش را ز دیدن خورشید بهره نیست ورنه ز ذره ذره پدیدار آمده آسان بود شکستن سد سکندرش هر کس برون ز پرده پندار آمده خلق خوش است جوشن داود بیدلان بی زخم، گل برون ز خس و خار آمده رزقش ز آسمان و زمین است دود و گرد تا جان برون ز عالم انوار آمده دارد خبر ز راحت جان از وداع جسم بیرون کسی که از ته دیوار آمده صائب تبریزی