صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۶۱۴: در جسم خاکسار مرا جان سوخته
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در جسم خاکسار مرا جان سوخته باشد سفال تشنه و ریحان سوخته چون لاله گرچه چشم و چراغم بهار را تر می کنم به خون جگر نان سوخته تخمی که سوخت سبز نگردد ز نوبهار از می چگونه تازه شود جان سوخته؟ خیزد نفس ز سینه گرمم به رنگ آه خاکسترست گرد بیابان سوخته از مرگ فارغند حریفان پاکباز آتش چه می کند به نیستان سوخته؟ از خاک پای سوختگان است سرمه ام بینایی شرر بود از جان سوخته چون داغ لاله است زمین گیر آه من از دل به لب نمی رسد افغان سوخته جان تازه شد ز سینه بی آرزو مرا گلزار رهروست بیابان سوخته صائب ز خوان نعمت الوان نوبهار قانع شدم چو لاله به یک نان سوخته صائب تبریزی