صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۵۸۲: صباحت آب در گلزارش از جوی گهربسته
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صباحت آب در گلزارش از جوی گهربسته نزاکت رشته جان را بر آن موی کمر بسته سری از کوچه هر رگ برآورده است مژگانش ز شوخی تهمت خون بر زبان نیشتر بسته پریشانان همه جمعند و آن نازک میان حاضر که غیر از زلف، دیگر طرف ازان طرف کمربسته؟ نگردد چون کف افسوس هر برگ نهال من؟ که چون بادام آوردند در باغم نظربسته برآورده است از دل جوش چندین عقده مشکل ما کمربسته ) گمان ساده لوحان این که ( نفس از سینه مجروح چون زخمی برون آید که آب چشمه پیکان سپهرم در جگر بسته همانا دل شکست از من درین دریا حبابی را که چندین صف کمر در کشتنم موج خطر بسته صائب تبریزی