صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۵۶۵: لعل او را بین به دلها بی حجاب آویخته
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
لعل او را بین به دلها بی حجاب آویخته گر ندیدی اخگری را در کباب آویخته چون تهیدستی که یابد بر کلید گنج دست دیده حیران در آن بند نقاب آویخته خط مشکین گرد رخسار جهان افروز او مجرمی چندند در روز حساب آویخته چون زنند اهل تظلم دست در زنجیر عدل؟ آنچنان جانها در آن زلف بتاب آویخته شوق آسایش نمی داند، وگرنه بی حجاب ذره ما در فروغ آفتاب آویخته هیچ کاری از بزرگان برنیاید بی شفیع قطره از دریا به دامان سحاب آویخته ساده لوحانی که در دنیای دون پیچیده اند تشنه ای چندند در موج سراب آویخته از خیال چشم مخمور تو صائب عمرهاست پرده ها بر روی بینایی ز خواب آویخته صائب تبریزی