صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۵۵۴: چشمی که فتاد بر لقای تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشمی که فتاد بر لقای تو شد مشرق گوهر از صفای تو هر روز هزار باد می میرد هر کس که نمرد از برای تو جان داد به خضر چشمه حیوان از غیرت لعل جانفزای تو می شد چو شکوفه مغزها رقصان می داشت بهار اگر هوای تو پیوسته به آب خضر شد جویش جان داد کسی که زیر پای تو بر خاک چو برگ لاله می ریزد خونی که نمی شود حنای تو می کرد هزار باغبان در خاک گل را می بود اگر وفای تو می داشت بصیرتی اگر رضوان می داد بهشت رونمای تو صیاد ترا چو آهوی مشکین بوی تو بس است رهنمای تو پای اندازی است اطلس گردون در رهگذر برهنه پای تو آیینه به آب چشم درماند بی پرده اگر شود لقای تو شمشیر برهنه می شود در دل آبی که خورند بی رضای تو اکسیر حیات جاودان دارد چشم صائب ز خاک پای تو صائب تبریزی