صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۵۲۹: شد خط مشکبار عیان از عذار او
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شد خط مشکبار عیان از عذار او جوهرنما شد آینه بی غبار او فرصت کم است دولت پا در رکاب را غافل مشو ز دور خط مشکبار او از پیچ و تاب حلقه کند نام آفتاب خطی که گشته است به گرد عذار او در چارفصل سبزه خط تو تازه است موقوف وقت نیست چو عنبر بهار او آه از غرور حسن که در روزگار خط در خواب ناز می گذرد روزگار او برگ خزان رسیده شمارد سهیل را حیرانی عقیق لب آبدار او دامن ز صحبت گل بی خار می کشد در هر دلی که ریشه کند خارخار او چون زلف دست در کمر عیش حلقه کرد هر کس که روز کرد شبی در کنار او خالی نمی شود ز می لعلی ساغرش چون لاله هر دلی که بود داغدار او آن سوخته است عشق که سازد یکی هزار هر خرده شرر که کند جان نثار او صائب همین نه داغ رخ لاله رنگ اوست بی داغ نگذرد کسی از لاله زار او صائب تبریزی