صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۵۲۲: زبان چو پسته شود سبز در دهن بی تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زبان چو پسته شود سبز در دهن بی تو گره چو نقطه شود رشته سخن بی تو نفس گسسته چو تیری که از کمان بجهد برون ز خانه دود شمع انجمن بی تو صدف ز دوری گوهر، چمن ز رفتن گل چنان به خاک برابر نشد که من بی تو بیا و صلح ده این همدمان دیرین را که همچو روغن و آبند جان و تن بی تو تو تا برون شده ای از چمن، ز لاله و گل هزار کاسه خون می خورد چمن بی تو دگر چه طرف ز ایام می توان بستن؟ که صبح عید کند جلوه کفن بی تو شود ز شیشه خالی خمار می افزون غبار دیده فزاید ز پیرهن بی تو کجا رسد به تو پیغام ناتوانی من؟ که تا رسیدن لب، خون شود سخن بی تو تو رفته ای به غریبی و از پریشانی شده است شام غریبان مرا وطن بی تو تبسم تو بود باغ دلگشای چمن چو غنچه سر به گریبان کشد چمن بی تو به روی گرم تو ای نوبهار حسن قسم که شد فسرده دل صائب از سخن بی تو صائب تبریزی