صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۵۱۸: زمین نشسته به خاک سیاه از غم تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زمین نشسته به خاک سیاه از غم تو کبودپوش بو آسمان ز ماتم تو ز اشتیاق تو خورشید داغ می سوزد چه محو لاله و گل گشته است شبنم تو؟ به حرف پوچ نفس خرج می کنی، غافل که نیست گنج دو عالم بهای یک دم تو به نور عقل ز ظلمات نفس بیرون آی مگر به عید مبدل شود محرم تو در نشاط و طرب می زنی، نمی دانی که حلقه در مرگ است قامت خم تو بس است در غم دنیا گریستن، تا چند به شوره زار شود صرف آب زمزم تو؟ چه جای چشم، که هر نوک خار این وادی سزد که گریه کند خون به ابر بی نم تو ترحمی به سلیمان عقل کن، تا چند به دست دیو خورد خون خویش خاتم تو؟ مدار خود به نصیحت نهاده ای صائب ترا گرفته غم عالم و مرا غم تو صائب تبریزی