صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۵۰۹: چشم را خیره کند پرتو زیبایی تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشم را خیره کند پرتو زیبایی تو من و از دور تماشای تماشایی تو در ریاضی که تو باشی، به نظر می آید سرو چون سبزه خوابیده ز رعنایی تو سایه نبود ز لطافت قد رعنای ترا نیست یک سرو درین باغ به یکتایی تو هرگز از شرم در آیینه ندیدی خود را یوسفی نیست درین مصر به تنهایی تو از نگاهی که به دنبال کند مشک شود خون به هر دل که کند آهوی صحرایی تو بر سر منصب پروانه چه خونها می شد شمع می داشت اگر انجمن آرایی تو سر بسر زهره جبینان جهان چون انجم محو در قلزم نورند ز پیدایی تو طوطیی را که به شیرین سخنی مشهورست غوطه در زهر دهد غیرت گویایی تو می کند خال لب چشمه کوثر رضوان گر به فردوس رود عاشق سودایی تو مو به مو چون مژه احوال مرا می دانی نشود خواب گران پرده بینایی تو صائب از شرم ندیدی رخ او را هرگز یک نظر باز ندیدم به شکیبایی تو صائب تبریزی