صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۴۴۳: شد گلستان خارخار من به من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شد گلستان خارخار من به من گو نپردازد بهار من به من من غمش را غمگسار خود کنم گر نسازد غمگسار من به من چشم آن دارم که نگذارد ز لطف چشم پرکار تو کار من به من سخت می ترسم که آن بیدادگر واگذارد اختیار من به من می کند چون بوی گل در جیب گل سرکشی ها در کنار من به من سبز شد در آتش سوزان سپند رحم کن ای نوبهار من به من کس به من در ضعف نتواند رسید می کند سبقت غبار من به من گرد من بر آسمان خواهد رسید می رسد گر شهسوار من به من شد غبار من فلک سیر و هنوز کار دارد روزگار من به من ناز شبنم می کند بر برگ گل دیده شب زنده دار من به من آه سرد و رنگ زردی مانده است صائب از باغ و بهار من به من صائب تبریزی