صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۴۴۲: پاک کن از لوح جهان زنگ من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پاک کن از لوح جهان زنگ من تا برهد عشق تو از ننگ من چند شود جامه بیرنگ دل چون پر طاوس ز نیرنگ من؟ گر چه لبم نامه سربسته ای است نامه واکرده بود رنگ من گردش چشمت به فلاخن گذاشت عقل من و دانش و فرهنگ من نیست رهایی سر زلف ترا گر به فلک می روی، از چنگ من گنج چراغ دل ویرانه شد راه مگردان ز دل تنگ من مهره گهواره اطفال کرد شوخی او عقل گرانسنگ من دیده من کان بدخشان شده است از رخت ای ساقی گلرنگ من ناله من چون نبود پایدار؟ کوه غم اوست هم آهنگ من چاشنی صلح دهد در مذاق جنگ تو ای دلبر خوش جنگ من آن غزل مولوی است این که گفت پیشترآ ای صنمم شنگ من صائب تبریزی