صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۳۹۵: چون تخم سوخته است ز سودا دماغ من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون تخم سوخته است ز سودا دماغ من کز ابر نوبهار شود تازه داغ من منت کند سیاه، دل روشن مرا دست حمایت است نفس بر چراغ من از خرقه داغهای مرا می توان شمرد دیوار نیست مانع گلگشت باغ من مجنون من ز وصل لباسی است بی نیاز ورنه سیاه خیمه لیلی است داغ من نومید چون ز توبه سنگین خود شوم؟ کز سنگ همچو لاله برآید ایاغ من از بوستان به برگ خزان دیده ای خوشم تر می شود به نامه خشکی دماغ من زنگ از دلم به باده گلگون نمی رود دایم چو لاله زیر سیاهی است داغ من شیرین لبان به رخصت من آب می خورند میراب جوی شیر بود سنگداغ من گر آب زندگی عوض می به من دهند چون لاله خون مرده شود در ایاغ من از خویش رفته را نتوان نقش پای یافت سرگشته آن کسی که بود در سراغ من صائب گذشته ام ز سر خویش عمرهاست بر خود ز باد صبح نلرزد چراغ من صائب تبریزی