صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۳۹۲: دایم به یک قرار بود مشت خار من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دایم به یک قرار بود مشت خار من چون آشیان خوش است خزان و بهار من گرد یتیمی گهر آفرینشم بر هیچ دیده بار نباشد غبار من از ابر، تخم سوخته افسرده تر شود مرهم چه می کند جگر داغدار من بر روی هم گذاشته ام دست چون صدف گوهر شود یتیم ز جیب و کنار من چون عقده های آبله از پاک گوهری موقوف زخم خار بود نوبهار من خوابم بود به دولت بیدار همعنان بر راه کبک خنده زند کوهسار من کشتی در آب گوهر من کار می کند دریا ترست از گهر آبدار من صائب مرا به باغ و بهار احتیاج نیست باغ و بهار من بود از خارخار من صائب تبریزی