صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۳۶۶: امروز رخ نشسته به خون جگر سخن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
امروز رخ نشسته به خون جگر سخن از صلب خامه آمده با چشم تر سخن هر نقطه شاهدی است که بر صفحه وجود هرگز نداشت جز گره دل ثمر سخن روزی که از شکاف قلم چشم باز کرد در خاک تیره رفت فرو تا کمر سخن داغ ستاره سوختگی داشت بر جبین روزی که شد ز کلک قضا جلوه گر سخن از بس که رو به هر طرفی کرد و ره نیافت از شرم، روی صفحه ندارد دگر سخن تا کی الف به سینه کشد کلک بی گناه؟ دندان ز نقطه چند نهد بر جگر سخن؟ در عهد این سیاه دلان آب جوی شد گر داشت آبرویی ازین پیشتر سخن سیر آمدم ز قسمت ایام، تا به چند چون خامه حاصلم بود از خشک (و) تر سخن از چشم اهل هند، سخن آفرین ترم عاجز نیم چو طوطی کم حرف در سخن با شق خامه، شق قمر را چه نسبت است؟ بیرون نیامده است ز شق قمر سخن صائب تبریزی