صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۳۶۳: مژگان او ز سنگ کند جوی خون روان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مژگان او ز سنگ کند جوی خون روان از سنگ این خدنگ کند جوی خون روان آن بلبلم که دیدن بال شکسته ام از چشم سخت سنگ کند جوی خون روان از ناخن شکسته چه آید، که این گره الماس را ز چنگ کند جوی خون روان رخسار او دو آتشه چون گردد از شراب یاقوت را ز رنگ کند جوی خون روان زلف مسلسل تو ز بسیاری گره شمشاد را ز چنگ کند جوی خون روان بر هر زمین که بگذرد ابرو کمان من با قد چون خدنگ کند جوی خون روان از دیده نظارگیان سرو ناز من از روی لاله رنگ کند جوی خون روان دلهای پینه بسته ابنای روزگار از ناخن پلنگ کند جوی خون روان با کشتی شکسته ما تا چها کند بحری که از نهنگ کند جوی خون روان فریاد دلخراش تو صائب ز روی درد از سنگ بی درنگ کند جوی خون روان صائب تبریزی