صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۳۳۲: نظر به زلف و خط آن بهشت سیما کن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نظر به زلف و خط آن بهشت سیما کن شکسته قلم صنع را تماشا کن مشو غبار دل خلق چون کتابت خشک به اهل عشق در ایام خط مدارا کن پیاله از قدح لاله می توان کردن بگیر گردن مینا و رو به صحرا کن نمی توان دل صد چاک را به سوزن دوخت علاج رخنه دل را به درد صهبا کن مشو مقید همراه اگر چه توفیق است سفر جریده ازین خاکدان چو عیسی کن مس از معامله کیمیا زیان نکند وجود ناقص خود را به هیچ سودا کن خلاف نفس کلید در بهشت بود به هر چه نفس تولا کند تبرا کن جمال یوسفی از کلک صنع می ریزد همین تو دیده یوسف شناس پیدا کن به کوه صبر توان جان و موج حادثه برد برای کشتی خود لنگری مهیا کن نهنگ عشق به هر چشمه ای نمی گنجد ز کاوکاو دل خویش را چو دریا کن بهانه جوست حیا در نقاب پوشیدن به احتیاط به رخسار او نظر وا کن خمار و نشأه ز یک چشمه آب می نوشند به درد و صاف جهان سینه را مصفا کن نمی توان به قدم قطع آسمان ها کرد ز شوق، بال و پری چون نسیم پیدا کن حریف آبله دل نمی شوی صائب ز تنگنای صدف روی خود به دریا کن صائب تبریزی