صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۳۱۴: سخن ز مهر و وفا با تو بی وفا گفتن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سخن ز مهر و وفا با تو بی وفا گفتن بود به گوش گران حرف بی صدا گفتن نه آنچنان تو به بیگانگی برآمده ای که در لباس توان حرف آشنا گفتن به داد من برس ای کافر خداناترس که مانده شد نفسم از خدا خدا گفتن ترحم است بر آن بی زبان بزم وصال که یک سخن نتواند به مدعا گفتن شکایتی که ز گفتن یکی هزار شود هزار بار به از گفتن است نا گفتن تسلی از دو لبش چون شوم به یک دشنام؟ که تلخ، قند مکرر شود ز وا گفتن دل گرفته شود باز از هواخواهان خوش است غنچه صفت راز با صبا گفتن پناه گیر به دارالامان خاموشی ترا که نیست میسر سخن بجا گفتن چه حاجت است به اجماع، جود خالص را؟ برای نام بود خلق را صلا گفتن به شیشه خانه عمر خودست سنگ زدن ز ممسکی سخن سخت با گدا گفتن ازان شکسته شود نفس وزین شود مغرور هجای خلق بود بهتر از ثنا گفتن چگونه نسبت درویش به مه کنم صائب؟ مرا زبان چو نگردد به ناسزا گفتن صائب تبریزی