صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۲۶۹: گر چو شبنم دل خود آب توانی کردن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر چو شبنم دل خود آب توانی کردن بر سر بستر گل خواب توانی کردن این خیالات پریشان که ترا در نظرست در ته خاک کجا خواب توانی کردن؟ پشت بر قبله حق تا نکنی، هیهات است روی در خلق چو محراب توانی کردن جگر سوخته حرص به دریا خشک است این نه ریگی است که سیراب توانی کردن از گل جسم اگر پای تو بیرون آید سیرها با دل بی تاب توانی کردن آنقدر خشک نگشته است کباب دل تو که نمکسود ز مهتاب توانی کردن نکند ساحل اگر موج ترا هرزه مرس سیر در خویش چو گرداب توانی کردن آن زمان بر تو مسلم شود آتش نفسی که دلی را به سخن آب توانی کردن چون صدف پاک کنی گر دهن خود صائب مخزن گوهر شاداب توانی کردن صائب تبریزی