صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۲۴۷: ز بزم وصل ذوق انتظارم می کشد بیرون
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز بزم وصل ذوق انتظارم می کشد بیرون ز پای گل به صحرا خارخارم می کشد بیرون ز عشق آهنین دل در کدامین پرده بگریزم؟ که گر در سنگ باشم چون شرارم می کشد بیرون ز فکر حسن عالمگیر او پیوسته در وصلم که دیگر زین محیط بیکنارم می کشد بیرون؟ نپیمایم چرا با چشم راه قدردانی را؟ که با مژگان ز پای سعی، خارم می کشد بیرون مرا در پرده شرم و حیا ساقی چنان دارد که گر در باده افتم، هوشیارم می کشد بیرون هزاران ساله راه از خودپرستی دور گردیدم همان از خود کمند زلف یارم می کشد بیرون چه افتاده است از بزم وصال خود شود مانع؟ سبکدستی که خشک از جویبارم می کشد بیرون مرا هر کس که بیرون می کشد از گوشه خلوت ستمکاری است کز آغوش یارم می کشد بیرون نخواهد دانه من ماند در زیر زمین صائب ز مغز خاک آخر نوبهارم می کشد بیرون صائب تبریزی