صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۲۴۲: ز آه من ندارد هیچ پروا کج کلاه من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز آه من ندارد هیچ پروا کج کلاه من ز شوخی می کند چون زلف خود بازی به آه من به استغنا دل از عاشق ستاند کم نگاه من به شمشیر تغافل ملک گیرد پادشاه من خدا زین برق عالمسوز جانان را نگه دارد! که مژگان می شود انگشت زنهار از نگاه من نمی داند خس و خاشاک بال شعله می گردد رقیب از ساده لوحی خار می ریزد به راه من غرور یار از اظهار عجز من یکی صد شد به کار مدعی آمد درین دعوی گواه من پریشان کرد خط یار اوراق حواسم را که را گویم که از گردی پریشان شد سپاه من؟ محبت جمع با تن پروری صائب نمی گردد وگرنه می شود هر سایه خاری پناه من صائب تبریزی