صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۲۳۰: نبندد دشمن آتش زبان طرف از گزند من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نبندد دشمن آتش زبان طرف از گزند من به فریاد آورد دریای آتش را سپند من نهالی بود استغنا، زمین گیر گرانجانی به اندک فرصتی سروی شد از طبع بلند من به روی دوزخ خونگرم حرف سرد می گوید کجا سازد به جنت خاطر مشکل پسند من؟ تغافل بر مسیحا می زدم از درد بی درمان به درمان کرد محتاجم دل نادردمند من سخنگو می شود چشمی که من باشم نظربازش زبان دان می شود مرغی که می افتد به بند من برون آی از نقاب شرم تا از خود برون آیم که از افسردگی پا در حنا دارد سپند من به همت نکهت گل را عنان پیچیده ام صائب تذرو رنگ نتواند پریدن از کمند من صائب تبریزی