صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۲۱۰: ندارد حاصلی چون زاهدان خشک لرزیدن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ندارد حاصلی چون زاهدان خشک لرزیدن می خونگرم باید در هوای سرد نوشیدن قدح خوب است چندانی که باشد کار با مینا به کشتی در کنار بحر باید باده نوشیدن! درین گلشن که دارد آب و رنگش نعل در آتش چو داغ لاله می باید به برگ عیش چسبیدن مده در مستی از کف رشته اشک ندامت را که گمراهی ندارد در میان راه خوابیدن مکن ای تازه خط با خاکساران سرکشی چندین که بر خطهای تر رسم است خاک خشک پاشیدن نباشد دانه را دارالامانی بهتر از خرمن ز بیم داس خواهی تا به کی چون خوشه لرزیدن؟ چه می پرسی ز من کیفیت حسن بهاران را؟ که چون نرگس سر آمد، عمر من در چشم مالیدن مده زحمت به دیدن های پی در پی عزیزان را که دیدن های رسمی نیست جز تکلیف وادیدن دل روشن ندارد روزیی غیر از پشیمانی که دارد زندگانی شمع از انگشت خاییدن مرا از منزل مقصود دور انداخت خودداری ندانستم که کوته می شود این ره به لغزیدن به دیدن درد بی پایان من ظاهر نمی گردد که با میزان میسر نیست کوه قاف سنجیدن به اوراق خزان شیرازه بستن نیست بینایی بساط عمر را ناچیده می بایست برچیدن به نالیدن سرآمد گر چه عمرم، خجلتی دارم که از من فوت شد در تنگنای بیضه نالیدن ز چشم شرمگین دلبران ایمن مشو صائب که شاهین مشق خونخواری کند در چشم پوشیدن صائب تبریزی