صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۱۹۰: به امید اقامت دل به اسباب جهان بستن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به امید اقامت دل به اسباب جهان بستن بود شیرازه از غفلت به اوراق خزان بستن به خودسازی قناعت از بهار و زندگانی کن مکن در فصل گل اوقات صرف آشیان بستن منه بر عالم افسرده، دل از کوته اندیشی که هست از خامکاری در تنور سرد نان بستن مشو با قامت خم حلقه درگاه، دونان را که در بحر کمان باید توجه بر نشان بستن ندارد ناله و فریاد با دلبستگی سودی نمی بایست خود را چون جرس بر کاروان بستن خموشی سرمه کوه بلند آواز می گردد به لب بستن توان بیهوده گویان را زبان بستن ندارد از مروت بحر آبی در جگر، ورنه صدف را می توان با قطره چندی دهان بستن مروت نیست از داغ یتیمی سوختن گل را به آهی ورنه نخل باغبان را می توان بستن به همراهان پا در گل ناستد عمر کم فرصت در اثنای دمیدن همچو نی باید میان بستن مزن چین بر جبین وقت نزول در دو غم صائب که عیب است از کریمان در به روی میهمان بستن صائب تبریزی