صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۱۳۸: نیست ممکن پخته کس زین خاکدان آید برون
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نیست ممکن پخته کس زین خاکدان آید برون از تنور سرد هیهات است نان آید برون جسم سوزان مرا خاک از دهن بیرون فکند چون هما از عهده این استخوان آید برون؟ هر کجا بی پرده گردد روی آتشناک او خود به خود آیینه از آیینه دان آید برون ای که می خندی چو گل بر سینه صد چاک من باش تا آن شاخ گل دامن کشان آید برون تازه خواهد شد ز خجلت زخم دیرین ساله اش گر به دعوی ماه با آن دلستان آید برون شاخ گل بی تاب چون دست زلیخا می شود یوسف ما چون ز طرف بوستان آید برون تا دل از زلفش برآمد روی آسایش ندید وای بر مرغی که شب از آشیان آید برون راست سازد در کمان آهو نفس را همچو تیر چون به عزم صید، آن ابرو کمان آید برون لاف عشق بوالهوس ظاهر شد از آه دروغ تیر کج رسوا شود چون از کمان آید برون بی تأمل هر که دست از آستین بیرون کند زردرو از باغ صائب چون خزان آید برون صائب تبریزی