صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۱۰۳: مغز را آشفته می سازد دل پر شور من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مغز را آشفته می سازد دل پر شور من پنبه برمی دارد از مینا می منصور من جای حیرت نیست گر در خم نمی گیرد قرار پاره شد زنجیر تاک از باده پر زور من گر چه از داغ است در زیر سیاهی سینه ام آب می گردد به چشم آفتاب از نور من دامن دشت قناعت باغ و بستان من است از کف دست سلیمان می گریزد مور من گر چه بر من فکر روزی زندگی را تلخ ساخت شش جهت شان عسل گردید از زنبور من آه گرمی بود کز بی طاقتی قد می کشید داشت شمعی بر سر بالین اگر رنجور من سوده الماس می دارند از زخمم دریغ آه اگر می خواست مرهم از کسی ناسور من وای بر من گر نمی شد با هزاران زخم و داغ سرد مهری های یاران مرهم کافور من شد سیاهی صائب از داغ درون لاله محو کی ندانم صبح خواهد شد شب دیجور من صائب تبریزی