صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۰۳۶: چند حرف آب و نان چون مردم غافل زدن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چند حرف آب و نان چون مردم غافل زدن؟ تا به کی بر رخنه دیوار زندان گل زدن؟ نیست جز تسلیم لنگر عالم پر شور را دست و پا پوچ است در دریای بی ساحل زدن از تن خاکی به مردی گرد چون مجنون برآر تا توانی دست خود بر دامن محمل زدن می شود چون رشته اشک از گره مطلق عنان رشته امید ما را عقده مشکل زدن حاصل سنگ از درخت بی ثمر بار دل است از تهی مغزی است حرف سخت با مدخل زدن نیست مانع از تردد وصل دریا سیل را قطره بیش از راه می باید درین منزل زدن بهر مشتی خون که رزق خاک گردد عاقبت دست، بی شرمی بود بر دامن قاتل زدن سبزه خوابیده را سهل است کردن پایمال نیست از مردی به قلب دشمنان غافل زدن گر به رعنایی فشاند دامن، آزادست سرو ورنه آسان است پشت پای بر حاصل زدن بحر را صائب نگردد مانع جوش و خروش از خس و خاشاک سوزن بر لب ساحل زدن صائب تبریزی