صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۰۳۳: باده بی لعل لب دلبر نمی باید زدن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باده بی لعل لب دلبر نمی باید زدن غوطه در دریای بی گوهر نمی باید زدن با حیا نتوان ز لعل دلبران سیراب شد کوزه سربسته بر کوثر نمی باید زدن نیست چین در کار آن پیشانی واکرده را صفحه آیینه را مسطر نمی باید زدن رنج باریک آورد آمیزش سیمین بران سر برون چون رشته از گوهر نمی باید زدن رخنه ای زندان گردون را به جز تسلیم نیست در قفس بیهوده بال و پر نمی باید زدن خواب آسایش گرانسنگ است خون مرده را بر رگ این غافلان نشتر نمی باید زدن تا به آن خشک چون آیینه بتوان ساختن قطره در ظلمت چو اسکندر نمی باید زدن زردرویی می کند یکسان به خاک تیره ات حلقه چون خورشید بر هر در نمی باید زدن تشنه چشمان آب و رنگ از لعل، صائب می برند در حضور زاهدان ساغر نمی باید زدن صائب تبریزی