صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۰۱۶: برده ام تا از سر کویت نشان خویشتن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
برده ام تا از سر کویت نشان خویشتن هم به جان تو که بیزارم ز جان خویشتن گه بر آتش می نشاند، گه به آبم می دهد عاجزم در دست چشم خون فشان خویشتن در دیار ما که از مغز قناعت آگهیم طعمه می سازد هما از استخوان خویشتن ای که می نازی به صبر خویشتن، آیینه هست می توان کرد از نگاهی امتحان خویشتن گر گریبان چاک صبحی رو به مشرق آوری آفتاب از شرم نگشاید دکان خویشتن خویش را گم کرده ام از بس پریشان خاطری از سر زلف تو می پرسم نشان خویشتن صائب تبریزی