صائب تبریزی
غزل 6001 - 6995
غزل شمارهٔ ۶۰۱۱: موج دریا را نباشد اختیار خویشتن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
موج دریا را نباشد اختیار خویشتن دست بردار از عنان گیر و دار خویشتن زهد خشک از خاطرم هرگز غباری برنداشت مرکب نی بار باشد بر سوار خویشتن خاک باشد از مصافم چشم دشمن را نصیب کرده ام تا خاکساری را حصار خویشتن خار دیوار گلستانم که از بی حاصلی می کشم خجلت ز اوج اعتبار خویشتن خلوتی چون خانه آیینه داری پیش دست بهره ای بردار از بوس و کنار خویشتن گوهر از گرد یتیمی می شود کامل عیار بیش ازین دامن مکش از خاکسار خویشتن می توانی آتش شوق مرا خاموش کرد گر دلت خواهد، به لعل آبدار خویشتن دیدن آیینه را موقوف خواهی داشتن گر بدانی حال من در انتظار خویشتن گر دهم ملک سلیمان را به موری بی سؤال همچنان باشم ز همت شرمسار خویشتن بس که چون آیینه صائب دیده ام نادیدنی می شمارم زنگ کلفت را بهار خویشتن صائب تبریزی