صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۸۶۷: داغی ز عشق بر دل فرزانه سوختیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
داغی ز عشق بر دل فرزانه سوختیم قندیل کعبه را به صنمخانه سوختیم هرگز صدای بال و پر ما نشد بلند آهسته همچو شمع درین خانه سوختیم چیدندگل ز شمع حریفان دور گرد ما در کنار شمع غریبانه سوختیم عاشق کجا و جرأت بوس و کنار یار؟ ما بیدلان به آتش پروانه سوختیم می شد هزار قافله را شوق ما دلیل صد حیف ازین چراغ که در خانه سوختیم گنج از گهر به تربت ما شمعها فروخت ما همچو جغد اگر چه به ویرانه سوختیم ای آب زندگی ز شبستان برون خرام کز انتظار جلوه مستانه سوختیم هنگامه گرم ساز ضرورست عشق را ما و سپند هر دو حریفانه سوختیم آب حیات می چکد از ابر نوبهار اکنون که ما ز تشنه لبی دانه سوختیم از یک پیاله خار و خس زهد خشک را مستانه سوختیم و چه مستانه سوختیم! از شمع، خوشه تخم شراری نبسته بود روزی که بال خویش چو پروانه سوختیم در زیر تیغ شمع نکردیم اضطراب صائب درین بساط دلیرانه سوختیم صائب تبریزی