صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۸۶۲: ما هر کجا که تیغ زبان برکشیده ایم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ما هر کجا که تیغ زبان برکشیده ایم در گوش تیغ حلقه جوهر کشیده ایم گردیده است گریه گره در گلوی شمع در محفلی که رشته ز گوهر کشیده ایم افسردگی علاج ندارد، و گرنه ما خود را به زیر بال سمندر کشیده ایم گشته است تازیانه گلگون اشک ما هر آستین که بر مژه تر کشیده ایم با تشنگی ز چشمه حیوان گذشته ایم از خضر انتقام سکندر کشیده ایم از کاروان رفته غباری است جسم ما ما رخت خود به عالم دیگر کشیده ایم آتش چه می کند به سپندی که سوخته است؟ ما در حیات خجلت محشر کشیده ایم در روز حشر سلسله جنبان رحمت است آه ندامتی که ز دل بر کشیده ایم از ما طلب حقیقت وحدت که باغ را در یکدیگر فشرده و بر سر کشیده ایم ما را مبین به دیده ظاهر که از حجاب خاکستری به چهره اخگر کشیده ایم چون زخم، رزق ما ز میان سمنبران تیغ برهنه ای است که در بر کشیده ایم ما با خیال ساخته ایم از وصال دوست سر در حضور گل به ته پر کشیده ایم صائب ز اشک تلخ ندامت درین جهان دامان تر به چشمه کوثر کشیده ایم صائب تبریزی