صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۷۵۵: به سرمگی سوی آن خاک پا نمی بینم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به سرمگی سوی آن خاک پا نمی بینم به چشم کم طرف توتیا نمی بینم چه لازم است که خود را سبک کنم چون کاه چو رنگ جاذبه در کهربا نمی بینم نسیم صبحم و کارم دریدن جیب است به تنگ گیری بند قبا نمی بینم چه لازم است بر آیینه مشق بوسه کنم چو نقش خویش در آن نقش پا نمی بینم به بر گرفته مرا تنگ، ذوق دلتنگی چو غنچه راه نسیم صبا نمی بینم که بسته است حنا دست با دستان را که غیر خاک به مشت گدا نمی بینم اگر به دوزخ ازین خاکدان مرا خوانند چو سیل می روم و بر قفا نمی بینم چه چشمداشت ز بیگانگان گوشه نشین که گوش را به سخن آشنا نمی بینم چراغ طور اگر خضر راه من گردد ز بخت تیره همان پیش پا نمی بینم هزار غنچه تصویر باز شد صائب منم که روی دلی از صبا نمی بینم صائب تبریزی