صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۶۷۳: صبح در خواب عدم بود که بیدار شدیم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صبح در خواب عدم بود که بیدار شدیم شب سیه مست فنا بود که هشیار شدیم پای ما نقطه صفت در گرو دامن بود به تماشای تو سرگشته چو پرگار شدیم به شکار آمده بودیم ز معموره قدس دانه خال تو دیدیم گرفتار شدیم در کف عقل کم از قطره شبنم بودیم کاوشی کرد جنون قلزم زخار شدیم پای زنگار بر آیینه ما می لغزد صیقلی بس که از آن آینه رخسار شدیم نرود دیده شبنم به شکر خواب بهار عبث افسانه طراز دل بیدار شدیم خانه پردازتر از سیل بهاران بودیم لنگر انداخت خرد، خانه نگهدار شدیم چون مؤذن سر تسبیح شماران بودیم گردشی کرد فلک، رشته ز تار شدیم جان به تاراج دهد خدمت سی روزه عشق قوت طالع ما بود که بیمار شدیم عالم بیخبری طرفه بهشتی بوده است حیف و صید حیف که ما دیر خبردار شدیم! صائب از کاسه دریوزه ما ریزد نور تا گدای در شه قاسم انوار شدیم صائب تبریزی