صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۶۵۵: با دل تشنه و سوز جگر خود چه کنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
با دل تشنه و سوز جگر خود چه کنم؟ در صدف آب نسازم گهر خود چه کنم؟ مرهم امروز تویی داغ جگرریشان را ننمایم به تو داغ جگر خود چه کنم؟ صندل امروز تویی دردسر عالم را پیش عیسی نبرم دردسر خود، چه کنم؟ من که از دوری منزل نفسم سوخته است با درازی شب بی سحر خود چه کنم؟ چون خریدار گلوسوز درین عالم نیست ندهم طرح به موران شکر خود چه کنم؟ خانه تنگ جهان جای پرافشانی نیست گر بر آتش ننهم بال و پر خود چه کنم؟ نیست از سوخته جانان اثری چون پیدا در دل سنگ ندزدم شرر خود چه کنم؟ (من که سر رشته تدبیر ز دستم رفته است نکنم خاک زمین را به سر خود، چه کنم؟) هیچ کس را خبری نیست چو از خود صائب من عاجز ز که پرسم خبر خود، چه کنم صائب تبریزی