صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۵۰۹: به قدر آشنایان از خرد بیگانه می گردم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به قدر آشنایان از خرد بیگانه می گردم اگر خود در نیابم یک زمان دیوانه می گردم اگر چه همچو بو در زیریک پیراهنم با گل نسیمی گر وزد بر من ز خود بیگانه می گردم کباب من ز بیم سوختن بر خویش می گردد به ظاهر گرد عالم گر چه بیدردانه می گردم به چشم قدردانان قطره دریایی است بی پایان نه کم ظرفی است گر بیخود به یک پیمانه می گردم نه از زهدست بر سر گشتگانم رحم می آید اگر گاهی شکار سبحه صددانه می گردم زمام ناقه لیلی است هر موج سراب او در آن وادی که چون مجنون من دیوانه می گردم ندارد گردش ما و تو با هم نسبت ای حاجی تو گرد خانه ومن گرد صاحبخانه می گردم نمی دانم جدا از عشق حسن آشنارو را به یاد شمع برگرد سر پروانه می گردم ندارد گر چه منزل خانه پردازی که من دارم به گرد کعبه و بتخانه بیتابانه می گردم خم سربسته جوش باده را افزون کند صائب به لب مهر خموشی گر زنم دیوانه می گردم صائب تبریزی