صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۴۹۸: نه از خامی در آتش ناله و فریاد می کردم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نه از خامی در آتش ناله و فریاد می کردم ازین دولت جدا افتادگان را یاد می کردم نمی گردید اگر ذوق گرفتاری عنانگیرم ز وحشت خون عالم در دل صیاد می کردم اگر چون خضر این روز سیه را پیش می دیدم سکندر را به آب زندگی ارشاد می کردم نمی لرزید از باد فنا بر خود چراغ من گر از دلهای روشن همت استمداد می کردم نمی دادم به چنگ عشق آتشدست اگر دل را من عاجز چه با این بیضه فولاد می کردم ره بی منتهای عشق کوتاهی نمی داند وگرنه حلقه ها در گوش برق و باد می کردم کنون از صید پهلو می کنم خالی خوشا روزی که خاطر را به نقش پای آهو شاد می کردم اگر می بود در دل رحمی آن سلطان خوبان را چرا در دادخواهی اینقدر بیداد می کردم نمی پاشید از خمیازه من تار و پود من خمارآلودگان را گر به می امداد می کردم گر از قید خودی آزاد می گشتم به شکر آن هزاران بنده از قید فرنگ آزاد می کردم دل شیرین غبار آلود غیرت می شود صائب و گرنه پنجه ای در پنجه فریاد می کردم صائب تبریزی