صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۴۴۰: ما چو موج خوش عنان در بحر و بر افتاده ایم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ما چو موج خوش عنان در بحر و بر افتاده ایم نیستیم آتش ولی در خشک و تر افتاده ایم بحر نتواند ز ما گرد یتیمی را فشاند قطره آبیم در حبس گهر افتاده ایم بی بری بر خاطر آزاده ما بار نیست ما درین معنی ز سرو آزادتر افتاده ایم مفلسان را گوهر شهوار خون در دل کند از گرانقدری جهان را از نظر افتاده ایم می شود چون بید نخل ما برومند از نبات گر به ظاهر چند روزی بی ثمر افتاده ایم وحشت آهو دو بالا گردد از دام و کمند ما عبث دنبال آه بی اثر افتاده ایم برگداز جسم موقوف است امید نجات ما که در بند نیستان چون شکر افتاده ایم رشته جان در تن ما موی آتشدیده است تا به فکر پیچ و تاب آن کمر افتاده ایم این جواب آن غزل صائب که انشا کرد فیض دوستان بهر چه دور از یکدگر افتاده ایم صائب تبریزی