صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۴۰۹: رو به هر صحرا که بااین شور چون مجنون کنم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رو به هر صحرا که بااین شور چون مجنون کنم پایکوبان کوه را در دامن هامون کنم خاکساری دست من کوتاه دارد ورنه من می توانم خاکها د رکاسه گردون کنم از ازل آورده با خود پختگی صهبای من نیستم نارس که جادر خم چو افلاطون کنم خشکی سودای من ابر بهار عالم است هرکه زین دامان صحرا بگذرد مجنون کنم بلبلان را چون توانم مست در گلزار دید من که خواهم باغبان را از چمن بیرون کنم من که می دانم سبکروحان عالم را ثقیل یک جهان بد هضم را بر خود گوارا چون کنم من که نتوانم بر آوردن ز پا خاررهش خارخار عشق او را چون زدل بیرون کنم از چه ناز سرو نارعنا کشم چون قمریان من که صائب می توانم مصرعی موزون کنم صائب تبریزی