صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۳۶۰: غوطه در آتش زدم از آب حیوان سر زدم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
غوطه در آتش زدم از آب حیوان سر زدم سنگ بر آیینه اقبال اسکندر زدم جز در دولتسرای دل درین عبرت سرا بانگ نومیدی برآمد هر در دیگر زدم آن سپند کلفت آلودم در آتشگاه عشق کز غبار سینه گل بر روزن مجمر زدم تشنه دیدار بر گردد ز دریا خشک لب نعل وارون بود هر جایی که بر کوثر زدم اخگر افسرده من مرده خاکسترست ورنه من بر آتش خود دامن محشر زدم در نقاب تاک روی دختر زر شد کبود بس که بیرحمانه سنگ توبه بر ساغر زدم قفل وسواس خرد اوقات ضایع می کند از جنون آتش به کلک و کاغذ و دفتر زدم رشته پرواز من چون سبزه خوابیده بود در هوای سرو او چندان که بال و پر زدم کشت عالم دانه شوخی ندارد همچو من آسمان جنبید بر خود از زمین تا سر زدم در عقیق بی نیازی بود دریاهای فیض ساغر خود را عبث بر چشمه کوثر زدم هر قدر صائب ز پا انداخت دریا خیمه ام چون حباب از ساده لوحی خیمه دیگر زدم صائب تبریزی