صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۲۰۰: می شود خرج زمین چون میوه خام افتد به خاک
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
می شود خرج زمین چون میوه خام افتد به خاک وای برآن کس که اینجا ناتمام افتد به خاک از طلوع واز غروب مهر روشن شد که چرخ هرکه رابرداشت صبح از خاک شام افتد به خاک بی تأمل از لب هرکس که حرفی سرزند مست خواب آلوده ای از پشت بام افتد به خاک هست بیرنگی همان در گوهر اوبرقرار پرتو خورشید اگر رنگین ز جام افتد به خاک نیست کبر و سرکشی در طینت روشندلان پرتو خورشید پیش خاص و عام افتد به خاک بس که دارد سرو اورا تنگ در برسرکشی نیست ممکن سایه آن خوشخرام افتد به خاک هست از دشمن تواضع ریشه مکرو فریب کی بود از خاکساران گر چه دام افتد به خاک ؟ در وصال از حسرت سرشار من دارد خبر هرکه را در پای گل ازدست جام افتد به خاک از نوای دلخراش من به یاد گلستان اشک گردد دانه و از چشم دام افتد به خاک از هوا گیرد سخن را چون طرف باشد رسا مستمع چون نارسا کلام افتد به خاک دم زدن کفرست در بزم حضور خامشان برهمن پیش صنم جای سلام افتد به خاک دیده های پاک سازد ناتمامان را تمام نور ماه ناقص از روزن تمام افتد به خاک می فتد از پختگی برخاک هرجا میوه ای است جز سخن صائب که چون افتاد خام ،افتد به خاک صائب تبریزی