صائب تبریزی
غزل 5001 - 6000
غزل شمارهٔ ۵۱۹۴: در زلف تو آویخت دل از قید علایق
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در زلف تو آویخت دل از قید علایق سررشته پیوند بود تاب موافق پهلو به حیات ابدی می زند آن زلف این است سوادی که به اصل است مطابق از عشق شکایت گنه حوصله ماست باکودک بدخو چه کند دایه مشفق؟ دیگر نشود جمع به شیرازه محشر هردل که پریشان شود ازناله عاشق همت ز دل وعرض تجمل بود ازدست منت ز خلایق بود و رزق ز خالق ای سرو مزن باقد او لاف رعونت کاین جامه به هر بی سرو پانیست موافق آگاه ز عیب و هنر خویش نگردد تاچشم نپوشد کسی ازعیب خلایق نشگفت اگر ازتیغ تو وا شد دل صائب جان تازه کند صحبت یاران موافق صائب تبریزی